شریک موفقیت، غایب شکست

شریک موفقیت، غایب شکست

چند روزی است که از انتشار این گفتگوی کوتاه می‌گذرد و من هم به خود نصیحت می‌کنم که سکوت کنم و چیزی نگویم. اما شاید همین سکوت‌های پیاپی است که ما را به اینجا کشیده است. این جمله را مطالعه کنید:


« ازآنجاکه باگذشت زمان، فعالیت‌های ترویج علم بیشتر شده‌اند، می‌توانیم این جایزه (جایزه ترویج علم ایران)  را یکی از عوامل مؤثر در پیشرفت این فعالیت‌ها بدانیم.»


این بخشی از سخنان خانم دکتر قدیمی مدیر انجمن ترویج علم ایران است  که در گفتگو با خبرگزاری سیناپرس عنوان کرده‌اند. در این گفتگوی کوتاه نکات زیادی وجود دارد که می‌توان درباره آن‌ها سخن گفت. شاید دلیل اینکه بسیاری از همکاران من از سخن گفتن پرهیز می‌کنند حکایت سری است که درد نمی‌کند و نباید بر آن دستمال بست. یا شاید تجربه سخن گفتن را داشته باشند و نتیجه‌اش را دیده‌اند.


برای من اما داستان متفاوت است. نخست اینکه علاقه من به ترویج علم از سر بی‌کاری یا از سودای رسیدن به جایگاهی ویژه نیست. من مدتی است که کار و دکان و پیشه را سوخته‌ام و در گوشه دیگری از دنیا به کار خویش مشغولم. این دور بودن با همه سختی که برای من دارد اما حداقل این حسن را داشته که دیگران نیز مطمئن شوند اگر حرفی می‌زنم و نقدی بر فضای داخل ایران می‌کنم در سودای گرم کردن دیگی نیست که از آب گرمش سودی به من برسد. من به ترویج علم به‌طور خاص در ایران علاقه‌مندم به این دلیل که گمان می‌کنم این‌یکی از مسیرهای مهم و تأثیرگذار در راه توسعه کشور ما است. – و بله من باوجودی که در این‌سوی دنیا سکنی گزیده‌ام و باوجوداینکه طعم طعنه دوستان را که گوشه‌نشین گود شده‌ام از راه دور نسخه بر اموری می‌پیچم که خبر از آن ندارم، بارها شنیده‌ام اما اجازه نداده و نخواهم داد کسی به‌حق اهمیت دادن من به کشورم و مردمی که دوستشان دارم تعرض کند.


دوم اینکه گمان می‌کنم گاهی بد کار کردن و اشتباه رفتن مسیر خطرناک‌تر از بیکاری است و گاه کسانی که در این حوزه به کار و فعالیت مشغول‌اند با خطاهای ممکن است مسیری را پیش روی جامعه بگذارند که به‌سوی تباهی می‌رود.


بیایید از همه نکات این گفتگوی کوتاه از مقایسه جایزه ترویج علم با جایزه دوسالانه کالینگا که برندگانش از آرتور سی کلارک و دیوید اتنبرو و جولیان هاکسلی و جورج گاموف و فرد هویل و تعدادی برنده نوبل شکل گرفته و به‌طور مشخص به ارتباطات علم تعلق می‌گیرد، از ادعای تلاش برای حمایت از برندگان دوره قبل و نکات دیگر بگذریم. هنوز فراموش نکرده‌ایم که چطور هیئت مدیره انجمن ترویج علم ایران در پاسخ به نقد یکی از برندگان دوره پیش این جایزه (سیاوش صفاریان پور) ، در بیانیه‌ای انتخاب او را اشتباه خواند. هنوز مرور پیام‌هایی که از سوی این هیئت‌مدیره  خطاب به جمعی از کسانی که به ترویج علم می‌پرداختند و به سازوکار این جایزه ایراد داشتند صادر شد، دردناک است. اما از آن‌ها بگذریم.


به همین یک ادعا نگاه کنیم:


« ازآنجاکه باگذشت زمان، فعالیت‌های ترویج علم بیشتر شده‌اند، می‌توانیم این جایزه (جایزه ترویج علم ایران)  را یکی از عوامل مؤثر در پیشرفت این فعالیت‌ها بدانیم.»


نخست اینکه آیا نگاهی سو استفاده گرانه تر و فرصت‌طلبانه‌تر ازآنچه در پشت این استدلال وجود دارد می‌شناسید؟ با فرض درست بودن مقدمه این استدلال، آیا چون فعالیت‌های ترویج علم بیشتر شده است به این معنی است که این جایزه در آن نقش داشته است؟ بیایید این داستان را در فضایی دیگر شبیه‌سازی کنیم تا به اوج سست بودن این ادعا پی ببریم.


در طول ده سال گذشته من ده‌ها مطلب درباره نقش داستان‌گویی علمی تخیلی و فیلم‌های علمی تخیلی در توسعه علمی و اهمیت این ژانر نوشته‌ام. در چند سال گذشته به دلایل مختلف بخش بزرگی از تولیدات پرفروش هالیوود را داستان‌های علمی تخیلی تشکیل داده‌اند. تصور کنید اگر من بنویسم، «ازآنجایی‌که به‌مرورزمان تعداد فیلم‌های علمی تخیلی هالیوود افزایش‌یافته است می‌توانیم نوشته‌های من را یکی از عوامل مؤثر در توسعه تعداد این فیلم‌ها بدانیم.» آیا شما در سلامت این استدلال شک نمی‌کنید؟


بیایید نقشه‌ای از عمده فعالیت‌های ترویجی علم در دو سال گذشته ترسیم کنید. ببینید در چند مورد آن‌ها ردپای همان چندنفری را می‌بینید که مغضوب علیه انجمن ترویج علم هستند و از سوی مدیران این انجمن به تخریب علم متهم شده‌اند؟ از پژمان نوروزی و سیاوش صفاریان پور، مهدی صارمی‌فر، عرفان خسروی، مجید میرزاوزیری، نفیسه نعیمی پور، محمد جهان پناه که نامشان در کنار من در رده متهمان ضد ترویج علم قرار گرفت و دوستان دیگری که همین انتقادها را داشته و دارند.


اما این داستان سوی دیگری نیز دارد. کدام تحقیق علمی و روشمند نشان داده که ما شاهد رشد روزافزون فعالیت‌های ترویجی بوده‌ایم؟ آیا این فعالیت‌های ترویجی نسبت به مبدأ تاریخ سنجیده می‌شود یا نسبت به دهه ۷۰ و ۸۰ شمسی که اوج رویدادهای ترویجی در جامعه بود؟ اگر این تحقیق نشان بدهد که ما از آن نقطه اوج فاصله گرفته‌ایم و فعالیت‌های ترویجی ما ازنظر تعداد، مخاطب و اثرگذاری کاهش پیداکرده‌اند آیا انجمن ترویج علم مسئولیت خود در این عقب‌نشینی را می‌پذیرد؟ و یا فقط قرار است شریک پیروزی‌های فرضی دیگران باشیم؟


البته همیشه توجیه مناسبی وجود دارد. گفته می‌شود انجمن و مدیران آن تنها هستند.منابع مالی ندارند. همین‌که زحمت می‌کشند جای تقدیر دارد باید چشم بر اشکال دوخت و دست یاری دراز کرد. البته به نظرم همه این‌ها همان توجیه است و لا غیر. اگر تنها هستند باید ببینند دلیلش چیست. اگر از میان همکاران عضو انجمن کمتر کسی دست‌به‌کاری می‌زند و همه بار بر دوش یک نفر است،  شاید راهش این باشد که از آن‌ها خواسته شود کارشان را انجام دهند و اگر نمی‌توانند استعفا دهند.


اینکه زحمت بی‌مزد می‌کشند البته  جای تقدیر دارد اما اولاً یکی از توانایی‌های انجمنی این‌چنینی تولید منابع مالی است که دیگر دوستان زحمت بی‌مزد نکشند و از آن گذشته بعید می‌دانم کسانی افراد را وادار و اجبار به کارکرده باشند. وقتی کسی می‌پذیرد نقشی را بر عهده بگیرد، در برابر مخاطبش مسئول است ونمی تواند نقص و ناتوانایی‌اش را به گردن مخاطب بیندازد و درباره دست یاری دراز کردن… فکر کنم بیشتر دوستان ترجیح می‌دهند نه دستی به یاری که دستی برای تشویق بلند شود که دیده‌ایم اگر دستی به یاری برخیزد چطور در بریدنش پروایی ندارند.


باور کنید وقتی در وب سایت رسمی انجمن ترویج علم و در بیانیه برندگان جایزه زنان در علم – که خود حکایتیست پر آب چشم – آخرین مدرک تحصیلی برنده را فوق دکترا می نویسیم، و فرق بین پژوهشگری پسا دکتری با مدرک تحصیلی را نمی دانیم و فکر می کنیم بعد از دکترا مدرکی به نام فوق دکتری وجود دارد، این همان آبیاری مسیر بدفهمی از دنیای علم است.


نه اینکه صدای ما به‌جایی برسد ولی تا صدایی هست اگر مسیری به نظر اشتباه بیاید آن را فریاد می‌کنیم. نه کینه‌ای هست و نه دشمنی و بدخواهی اما وظیفه اخلاقی خود می‌دانم که در برابر چنین خطاهایی سکوت نکنم که این انجمن و موضوع بحثش را مهم‌تر از آن می‌دانم که به هزار و یک دلیل چشم بر اشتباه مسیرش بسته شود.


نویسنده: پوریا ناظمی

منبع: سایت پوریا ناظمی



مشخصات
نام
ایمیل یا شماره تماس
کد امنیتی
هنوز هیچ پیامی ارسال نشده است.



Top